جدیدترین اخبار بشقاب پرنده های را در این وب سایت مشاهده کنید...
تاریخ : چهار شنبه 9 بهمن 1392
نویسنده : غزل غفاری

 

سیر تکاملی فرضیه بیگانگان باستانی-  از یونان باستان تا تفکرات فلاماریون.

 

در کتاب الکترونیکی شواهد، فصل اول، قسمت اول - ترجمه فارسی مستند بیگانگان باستانی-Ancient Aliens در سایتی به همین نام- آمده است: «چند سال قبل از فرود اولین انسان بر روی کره ماه، یک محقق سوییسی به نام اریش فون دانیکن با انتشار کتاب شوک برانگیزی به نام «ارابه خدایان»، نظریه خاص بیگانگان باستانی را ارائه داد. بر طبق نظریه او در زمان های بسیار دور بیگانگان فضایی به زمین سفر کرده اند و به انسان کمک کرده اند تا راه پیشرفت را بپوید. او معتقد است سازه های عظیم باستانی نظیر اهرام مصر و معابد عظیم مایاها و اینکاها و بسیاری از بناهای عظیم دیگر در سراسر جهان که باستان شناسان تا کنون پاسخی درباره چگونگی ساخت آنها ارائه نداده اند را زمینی ها با علوم فضاییان ساخته اند . . . دانشمندان، محققان، نویسندگان، باستان شناسان و متخصصین بزرگی از سرتاسر دنیا درباره این نظریه صحبت کرده اند . . . ».

ورای این که چه کسی گفته است، نقل قول بالا که کاملاً استادانه و هدفمند تنظیم شده است از نظر ما کذبیاتی بیش نیست. بنابراین در جهت اثبات ادعایمان، مقاله پیش رو را تهیه دیده ایم. یکی از بزرگترین اشتباهات من در حقیقت خاموش تایید ضمنی اریش فون دانیکن و ذکریا سیتچین به عنوان سردمداران فرضیه فضانوردان باستانی است و دوم این که در بلند مدت دیدگاهم منجر به تناقض با حقایق قرآنی می شود. در این سری می خواهیم نگاهی به عقب داشته باشیم و در جهت معرفی هر چه تمام تر نظریه فضانوردان باستانی (بیگانگان باستانی-Ancient Astronauts or Aliens ):

 

1- تعریفی جامع از نظریه فضانوردان باستانی ارائه شده و سعی می شود که مستندات این نظریه به صورت طبقه بندی شده بیان گردد.

2 - به ریشه یابی و نحوه شکل گیری نظریه فضانوردان باستانی پرداخته خواهد شد و تلاش می شود که سیر شکل گیری این نظریه از آغاز تا به امروز بررسی شود. این امر بسیار ارزشمند است و بر روی تندروترین هواداران فرضیه فضانوردان باستانی نیز تاثیری بس به سزا دارد.

3- و مهم تر از همه اینکه چه کسانی بذر این نظریه را کاشته اند؟ چه کسانی آن را به ثمر رساندند؟ و چه کسانی از ثمره آن بهرمند هستند؟

 

هر چند بررسی مقطعی و ناپیوسته نظریه فضانوردان باستانی در حقیقت خاموش تاکنون موفقیت آمیز بوده است و بخشی از مطالبی که در این نوشتار خواهد آمد، برایتان تکراری است، اما ضرورت پرداختن نظام مند، تا حد امکان علمی و منسجم تر به سه هدف فوق  احساس می شود. البته هدف دیگری هم هست. در پایان این سری مقالات خواننده عزیز حداقل باید توان تشخیص و تفکیک این را داشته باشد که تفاوت بین ترجمه و بررسی در چیست؟ حداکثر هدف این مقاله را بگذارید در قسمت جمع بندی و نتیجه گیری بیان کنیم.


تعریف فرضیه فضانوردان باستانی

شاید فکر کنید می خواهم در حق نظریه فضانوردان باستانی و طرفداران این نظریه کم لطفی کنم و به طریقی تعصبی آن را بکوبم، اما این گونه نیست. چیزی که ما امروز آن را تحت عنوان نظریه فضانوردان یا بیگانگان باستانی می شناسیم هرگز توسط صاحبان این دیدگاه به صورت یک گزاره علمی بیان نشده است. این دسته از نظریه پردازان به هیچ وجه حاضر نبوده اند که در قالب روش پذیرفته شده علمی پیش بروند چرا که نمی خواسته اند مقید باشند و خودشان با دست خویش اسباب سقوط دیدگاهشان را فراهم سازند. در نتیجه به صراحت و با مرزبندی دقیقی به ارائه افکار و دیدگاه خود نپرداخته اند و با توسل به انواع روش های غیر علمی، نه تنها در تلاشند تا این نظریه را صحیح جلوه دهند بلکه وانمود می نمایند که این نظریه اثبات شده است. اما از آنجا که هر نظری موافقینی و مخالفینی دارد، این مخالفان نظریه مذکور بودند که سعی نمودند تا دیدگاه گروه اول را در قالب یک فرضیه تدوین نموده و سپس به بررسی علمی این فرضیه پرداخته و آن را اثبات یا رد نمایند.

 چرا فرضیه؟ چون طبق روش دنیای فعلی، ابتدا هر حدس خردمندانه در هر رشته یا شاخه از علوم را تحت عنوان فرضیه جای می دهند تا زمانی که متفکر یا مدعی، مستندات و مدارکی جهت اثبات حدس خود ارائه نماید و از اصول و شیوه های علمی درست بودن حدسش را اثبات نماید. وقتی اصحاب و صاحب نظران کهنه کار آن شاخه علمی، مستندات و مدارکش را صحیح یافتند و روش اثباتش تایید گردید، آنگاه فرضیه وارد مرحله ای به نام نظریه می گردد.

حتی بسیاری از نظریه ها هم وحی منزل نبوده و بسیاری از آن ها جای خود را به نظریه های جدیدی داده اند یا نظریه ای موازی آن ها ارائه گردیده است. اما چرا می گوییم روش های علمی؟ چون مجموعه روش های خردمندانه ای هستند که در همه جای کره خاکی مشترک بوده و هیچ انسان عاقل و منطقی از دستاورد این روش ها بر نمی تابد.

لیکن ادعای فضانوردان باستانی برای علما یک فرضیه است و نه نظریه که برای بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان از همان ابتدا نادرستی آن مسجل بود و حتی فاقد ارزش تلف نمودن وقت. متاسفانه اکثر عامه قادر به درک یا قائل به تفاوت بین مفهوم دو لفظ فرضیه و نظریه نیستند لذا یکی از ابتکاراتی که صورت گرفت مرزبندی به علم و شبه علم بود که این هم مشخص نیست کاملاً موفق بوده یا نه، زیرا تحقیقات نشان داده که طرفداران شبه علم علاقه ای به پیروی از روش علمی جهت اثبات ادعایشان ندارند. در این صورت چگونه می توان به نتیجه ی واحد و مورد قبول طرفین رسید؟ وقت آن رسیده که فضانوردان باستانی به جایگاه حقیقی خود یعنی یک فرضیه اثبات نشده بازگردد.

 در این جا یادآوری می نمایم که در این نوشتار منظورم از لفظ تئوری بیشتر یک مفهوم اثبات نشده است و نباید با نظریه مترادف گرفته شود(در حالی که نظریه همان ترجمه فارسی لفظ انگلیسی تئوری است).

فرضیه فضانوردان باستانی چیست؟

در فرضیه فضانوردان یا بیگانگان باستانی ابراز می گردد که موجودات هوشمند خارج از سیاره زمین(فرازمینی ها) در عهد عتیق یا دوران ماقبل تاریخ از زمین بازدید نموده و با انسان ها ارتباط برقرار کرده اند. این تماس ها پیشرفت در فرهنگ ها، فناوری ها و مذاهب بشری را به دنبال داشته است. طبق این فرضیه اکثر خدایان باستانی همان موجودات فضایی بوده و فناوری پیشرفته ایشان به اشتباه توسط انسان های اولیه تحت عنوان شواهدی از جایگاه الهی درک گردیده است.

یا در تعریف دیگری از فرضیه فضانوردان باستانی آمده است که بانی و مسئول اکثر تمدن های باستانی زمین را موجودات فضایی می دانند. اریک فون دانیکن مدعی است که اسطوره ها، هنرها، نظام اجتماعی و . . . فرهنگ های باستانی از فضانوردان دنیای دیگری به ما رسیده است. انسان های ماقبل تاریخ فناوری و هنرشان را خودشان ایجاد نکرده اند، بلکه خودشان محصول علم و هنر بازدید کنندگانی از سایر نقاط هستی می باشند.

در نتیجه طرفداران فرضیه فضانوردان باستانی اغلب ابراز می دارند که انسان از تبار یا مخلوق موجودات فضایی است که هزاران، میلیون ها و حتی میلیاردها سال قبل بر روی زمین حضور داشته اند. نتیجه چنین ایده ای می شود این که دانش بشری، ادیان و مذاهب و فرهنگ نیز متعلق به همان بیگانه هایی است که در زمان باستان از زمین بازدید نموده اند. ایشان بر این عقیده هستند که اهرام در مصر، موای ها در جزیره ایستر، پوماپونکو در بولیوی، ساکسی هیومن در پرو و . . . را فضانوردان یا فضایی ها که از سایر نقاط هستی آمده اند، ساخته اند و یا به انسان در برپایی آنها کمک نموده اند. از نظر ایشان شکاف موجود در بین اسناد تاریخی و باستانشناسی موید وجود موجودات فضایی بوده و عدم توضیح و یا توضیح ناقص داده های تاریخی و باستانشناسی خود مدرکی مبنی بر حضور فرازمینی هاست.

تاکنون شواهد، مدارک و مستندات بسیاری برای اثبات این فرضیه ارائه شده است که ما در ادامه سعی نمودیم یک طبقه بندی نسبتاً کلی و جامع از مدارک و مستندات فرضیه فضانوردان باستانی داشته باشیم:

 

1- متون قدیمی و باستانی مانند رامایانا، گیل گمش و هر جایی از عهد عتیق علی الخصوص کتاب آفرینش، کتاب خنوخ و کتاب حزقیال.

2- کتیبه ها، مجسمه ها و سنگ تراشی های خدایان از بین النهرین گرفته تا مصر، ایران، هند، روم، یونان و آمریکا.

3- کارهای هنری باستانی مانند خطوط دشت نازکا در پرو تا نقاشی های دیواره های غارها در اقصی نقاط جهان.

4- خدایان و اسطوره های بالدار و غیر بالدار باستان بدون استثنا جزو مدارک وجود موجودات فرازمینی هستند.

5- مصنوعات نامتعارف (اشیای نابجا ) باستانی مانند آنتیکیترا، سنگ های ایکا، باتری بغدادی، نقشه پیری ریس، سنگ های دروپا، گوی های کلرکزدراپ، ستون آهنی دهلی، بعلبک در لبنان، جمجمه ها و . . .

6- ابنیه عظیم سنگی مانند اهرام مصر، ابنیه تمدن مایا در آمریکای لاتین، پوماپونکو در بولیوی، ابنیه تمدن اینکا در پرو مانند ماچو پیچو و ساکسی هیومن، موای های جزیره ایستر، استون هنج در انگلیس و . . .

7- رویه های مذهبی و فرهنگی از قربانی انسان گرفته تا انواع رقص ها و رسومات مذهبی که از نظر فرضیه فضانوردان باستانی همگی شکل امروزی واقعیت تحریف شده باستانی است به نام فرازمینی ها.

8- هر چیز ظاهراً غیر عادی در نقاشی های قرون وسطی تا قبل از مشاهده اولین یوفو.

9- مشاهدات یوفو، تماس گرفته شدگان، ربوده شدگان، تا حلقه های مزارع گندم.

10-  سایر مدارک مانند نقش صورت و اهرام بر روی مریخ.

 

بسیاری از موارد فوق تاکنون در این سایت مورد نقد و بررسی قرار گرفته است و در ادامه نیز این روند ادامه خواهد داشت، لذا در اینجا به تفسیر و توضیح موارد بالا نمی پردازیم. وقتی شما به بررسی و نقد مستندات و مدارک یک ادعا بپردازید و آنها را به گونه ای منطقی رد نمایید، خود به خود ادعا هم باطل می شود چون دیگر پشتوانه و مبنای منطقی ندارد. دوستان ما در حقیقت خاموش تا کنون عمده هدف و وقت خود را به نقد و رد مستندات فرضیه فضانوردان/بیگانگان باستانی اختصاص داده اند تا در نهایت شما را به این قضاوت برسانند فرضیه مذکور سند حقیقی ندارد که بیشتر برای آن سندسازی شده است. این یک روش مقابله با این بدعت است که معقول بوده و ما قصد داریم تا انتها ادامه دهیم.

اما روش دیگری می تواند موازی روش فوق وجود داشته باشد و آن ریشه یابی فرضیه فضانوردان باستانی است. این که ببینیم چگونه این فرضیه شکل گرفته، رشد کرده است و اکنون در چه وضعیتی است. اگر ببینیم این ادعا از کجا و به چه شکل آب خورده و با ما رسیده است، قطعاً می تواند در نگاه ما به فرضیه تجدید به عمل آورد.

                                                                                                                                     

آبستن شدن تاریخ به بدعتی جدید

این ایده که حیات در دنیاهای دیگر هم وجود دارد مربوط به یکی دو قرن اخیر نیست. چندگانه گرایی کیهانی(کثرت گرایی کیهانی، تکثرگرایی کیهانی- Cosmic pluralism) بر این عقیده است که تعدادی از دنیاهای دیگر دارای حیات هستند. بحث از زمان تالس (624-545 ق.م، Thales) شروع شده است و بیشتر فلسفی بوده است. چیزی که ما از تالس و افکارش می دانیم به مدد نقل قول های سایرین است زیرا هیچ نوشته ای با دست و خط تالس باقی نمانده است. او فکر می کرد آب، همان ماده خامی است که کیهان با آن ساخته شده است. گفته می شود تالس پیشنهاد داد که ستاره ها دنیاهای دیگری هستند. با این نتیجه گیری، موجی از دیدگاه های سایر فلاسفه درباب ماهیت اجرام آسمانی شکل می گیرد و به سرعت منجر به بحث حیات فرازمینی می شود.

 

پس از تالس که در به روی مفهوم جهان نامحدود گشود، فیلسوف یونان باستان، زنوفانس(570-475 ق.م، Xenophanes) اصرار می ورزید مردم باید از این توهم که زمین در مرکز کیهان بوده و منحصر به فرد است، دست بردارند. زنوفانس گفته بود که شاید ماه قابل سکونت باشد.

آناگزاگوراس(500-428 ق.م، Anaxagoras) حدس می زد که زندگی از دانه ها شروع شده و خود دانه ها در سراسر هستی پراکنده اند. او معتقد بود که سطح ماه دارای پستی و بلندی است و نژادی از انسان ها در آنجا سکنی گزیده اند.

 

اپیکوروس (341-270 ق.م، Epicurus) احساس می کرد که حیات بر روی تعدادی از سیارات در گستره کیهان وجود دارد. وی در نامه ای به هرودوت می نویسد: «دنیاهای بی شماری وجود دارند که بعضی شبیه دنیای ما و بعضی دیگر نامتشابه زمین هستند  . . . باید معتقد بود که در همه دنیاها آفریده های زنده وجود دارند، گیاهان وجود دارند و هر چیزی که در دنیای ما وجود دارد.» از نظر اپیکوروس آستان خدایان در فضای بین دنیاهاست و هیچ علاقه ای به دخالت در امور بشر ندارند.

 

لوکرتیوس(99-55 ق.م، Lucretius) در نوشته ای با عنوان اندر ماهیت اشیا- De Rerum Naturaافکار دموکریتوس، لئوسپوس و اپیکوروس را عجین ساخته و در خصوص حیات در سایر دنیاها می گوید: « . . . فضای خالی در هر جهت بدون محدودیت توسعه یافته است . . . بی شک این زمین و آسمان فقط یکی از مخلوقات است . . . بنابرین ما باید بتوانیم تشخیص دهیم که دنیاهای دیگری در سایر نواحی هستی وجود دارند که نژاد انسان و جانوران ساکن آنجا متفاوت از مایند.»

پلوتارک(46-120،Plutarch) نیز در اثری به نام درباب چهره ای که در ماه ظاهر می شود-De Facie in Orbe Lunae  از امکان حیات در ماه صحبت نموده بود و معتقد بود که قسمت های تاریک ماه دریا هستند. اما نتوانسته بود دلیل ظاهر نشدن ابر در آسمان ماه را توضیح دهد.

 

 

لوسیان از اهالی ساموساتا (120-180، Lucian) را باید اولین افسانه نویس حیات فرازمینی دانست. می گویند اهل سوریه بود و سفرهایی به مراکز تمدن آن زمان داشته است. در یکی از داستان هایش، خودش و گروهی از ماجراجویان سوار بر کشتی هستند که ناگهان یک گردباد دریایی با فوران آب، کشتی را چنان بالا می برد که کشتی به ماه می رسد و در آنجا به گل می نشیند. ساکنین کشتی تا به خود آیند، خویش را میان جنگی تمام عیار بین لشکر پادشاه ماه و سپاه پادشاه خورشید می بینند که بر سر تسخیر مشتری به راه افتاده است.

 

به توصیف لوسیان از ساکنین ماه توجه نمایید: «در مورد ایشان، هرگاه پیر و فرتوت گردند، نمی میرند بلکه دود می شوند و در هوا محو می گردند[چنین ایده ای حتی در سریال اصلی پیشتازان فضا(1970) نیز قابل مشاهده است]. اینان همه یک نوع غذا می خورند، وزغ کباب شده بر روی تلی از زغال اخگر . . . نوشیدنی ایشان هواست که از جهت نوشیدن، درون لیوان فشرده اند و شبیه شبنم شده است. . .»

از داستان ایکاروس- آنجا که آنقدر اوج گرفت که به سبب نزدیکی به خورشید، موم بال ذوب می شود و ایکاروس سقوط می کند- مشخص است که در دوران لوسیان فکر می کرده اند، هوا در کل هستی به شدت جو زمین غلظت دارد.

در نقطه مقابل دیدگاه چندگانه گرایی کیهانی یونانی نیز فلاسفه ای مانند افلاتون و ارسطو معتقد بودند که غیر از زمین هیچ دنیای هدفمندی وجود ندارد. اما هیچ یک از فلاسفه یونان سخنی از بازدید ساکنان آن سیارات از زمین به میان نیاورده اند. ایده ارسطو مقبول مسیحیان افتاد و یک هزاره بیشتر چندگانه گرایی بر افتاد. در تمام این دوران نهایت تفکر در باب حیات فرازمینی، بحث حول فرشته و اهریمنAngles&Demones) )است. فرضیه زمین محوری ارسطویی و بطلمیوسی مورد قبول و حمایت کلیساست و کسی را یارای مقابله با آن یا حتی بر زبان آوردن غیر آن نیست. اما به تدریج عقاید ملایمی ابراز می گردد.

یک هزاره بعد فیلسوف فرانسوی، جین بوردیان(Buridan) در قرن سیزدهم سعی دارد تا آموزه های کلیسا را با افکار ارسطو نزدیک سازد. به قسمتی از توضیحاتی که بر کتاب ارسطو نگاشته است توجه نمایید: «باید متوجه بود به خاطر آموزه های مذهب ما، که خدا این دنیا را آفرید، طبیعتاًَ پذیرش وجود دنیای دیگر امکان ندارد و فقط صحبت راجع به آن مقدور است. اما خدای خالق این دنیا می تواند دنیاهای دیگری را هم ساخته باشد.» وی معتقد است که خداوند خالق زمین دنیاهای دیگری را نیز بر مبنای سایر عناصر اربعه یعنی آب، آتش و هوا خلق نموده است.

ویلیام اهل اوکام (William of Ockham) از معاصران بوردیان است که در نقد و تفسیر افکار ارسطو از بوردیان جلوتر می رود. او ابراز داشته بود که عناصر هر دنیایی به «محل طبیعی» خود در دنیای خود بازمی گردد و خداوند در این جریان دخالتی ندارد. ویلیام اوکامی ابتدا از چندگانه گرایی حمایت نمود اما در بلند مدت به منتقدین درجه اول چندگانه گرایی تبدیل گشت چون معتقد بود که در هیچ جایی از کتاب مقدس نه از دنیاهای دیگر و نه از خلقت انسان در هیچ جای(دنیای) دیگری بحث نشده است. نیکول اورسم(1325-1382، Oresme) با تفسیری متفاوت از دیدگاه محل طبیعی ارسطو، تلاش نمود تا مجدداً زمینه را برای چندگانه گرایی محیا نماید.

دیدگاه نیکولاس (1401-1464، NicholasCusa) از اهالی کوسا در قرن پانزدهم معروف است. او می دانست که زمین حول محورش می چرخد، فضا بی نهایت است و خورشید ستاره ای مانند دیگر ستارگان است. وی نیز بر مسکونی بودن دیگر دنیاها صحه می گذارد: «حیات، به گونه ای که بر روی زمین وجود دارد به شکل بشر، حیوانات و گیاهان، اجازه دهید فرض کنیم در شکل های متمایزی در منظومه شمسی یا سایر منظومه ها خلق شده است . . . در خصوص ساکنین آن سیارات هیچ استانداردی برای ارزیابی ایشان وجود ندارد. شاید موجودات خورشیدی بر روی خورشید در حال زندگی اند، درخشان و دارای خرد و ماهیتشان به نحوی است که از ساکنین ماه، که ممکن است عقب افتاده تر باشند، معنوی تر هستند.»

ویلیام وریلانگ(1463، Vorilong) بر این عقیده بود با وجودی که خداوند توان خلق دنیاهای ذی حیات بسیار دارد اما در حقیقت چنین کاری نکرده است: «اگر پرسیده شود که در دنیاهای دیگر نیز انسان وجود دارد و آیا مانند آدم مرتکب عصیان گشته اند؟ من می گویم خیر، زیرا آنها در گناه زندگی نمی کنند و ارتباطی با آدم ندارند . . . اگر پرسیده شود که آیا مسیح بعد از بدرود حیات زمینی اش دوباره در دنیایی دیگر متولد شده است؟ من می گویم او قادر به چنان کاری است حتی اگر دنیاها بی نهایت باشند، اما برایش مناسب نیست به دنیایی دیگر رود که دوباره باید مرد.»

بالاخره نیکولاس کوپرنیکوس (1473-1543، Copernicus) خط بطلان بر فرضیه زمین محوری می کشد و فرضیه خورشید مرکزی را ارائه می نماید. شاید در نگاه اول خورشید مرکزی یا زمین مرکزی بودن دنیای انسانی بی ارتباط با حیات فرازمینی به نظر آید. اما چنین نیست. در تمام دورانی که فرضیه زمین محوری حاکم شد، از تبعاتش چنین بوده که انسان مهم ترین مظهر آفریده های خداست(خدایان) و بر روی قلب کیهان یعنی زمین زندگی می کند. در نتیجه فرضیه زمین مرکزی منجر به این می شود که همه چیز فقط و فقط برای انسان خلق شده است. با تزلزل فرضیه زمین مرکزی، تنها بودن انسان در گستره هستی نیز با چالش روبه رو می گردد.

 

شاعری ایتالیایی به نام لودوویکو آریوستو(1532، Ariosto) شعری می سراید که در آن یکی از شخصیت ها از طریق ارابه یزدانی، که حضرت الیاس را به مدد گردباد به عرش برد، به ماه سفر می نماید و وقتی به آنجا می رسد مشاهده می نماید که شهرهای آبادی بر روی ماه وجود دارد. پس از لوسیان در قرن دوم میلادی، این برای دومین بار است که سفر زمینیان به ماه مطرح می شود و مسافران زمینی آنجا را سرشار از حیات می یابند.

تنها چند دهه پس از کوپرنیکوس، چندگانه گرایی دوباره جوانه می زند. در این زمینه به عقاید گیوردانو برونو (1548-1600، Bruno) توجه نمایید که در اثرش به نام اندر جهان نامتناهی و دنیاها(1584)- De l'infinito universo e mondi  ابراز داشته است: «خورشیدهای بی شماری وجود دارند، زمین های بی شماری حول این خورشید ها می چرخند . . . ساکنین این دنیاها در حال زندگیند.» البته وی بر این اعتقاد است که حیات در هر جایی از کیهان در جریان است. همچنین کامپانلای(1568-1634، Campanella) ایتالیایی نیز بر مبنای اکتشافات تلسکوپیک گالیله به صورت گسترده از چندگانه گرایی حمایت نمود.

گالیله نیز جلگه های ماه را تحت عنوان دریا تفسیر نمود که حتی امروزه نیز به پاس احترام به کارهای ارزشمندش، محققین و اخترشناسان، همان لکه های سیاه رنگ را تحت عنوان دریا نام گذاری نموده اند، مثلاً به جای جلگه آرامش می گویند دریای آرامش.

کپلر(1571-1630، Kepler) هم استدلالات خاص خود را دارد. وی معتقد است که خدا قمر چهارگانه مشتری را جهت رفاه حال مشتریان خلق نموده است: « ماه ما برای ماست که بر روی زمین زندگی می کنیم و نه برای دنیای دیگری. اقمار چهارگانه مشتری نیز برای مشتریان است و نه برای ما. هر سیاره ای با ساکنانش ماه خودشان را دارند . . . ». کپلر در کتاب رویایش (1634)- His Somnium  از سفر جوانی ایسلندی به کره ماه البته با کمک مادر ساحرش سخن می گوید.

در قرن هفدهم رنه دکارت(1596-1650، Descartes) نیز با تجدید نظر در اتمیسم، شامل سیستم منظومه ای سایر ستاره ها، گام بلندی در توسعه چندگانه گرایی برداشت. در جهان بینی دکارت، اتم ها نه تنها عصاره بنیادی طبیعت هستند که گردباد(vortex theory) اطراف هر ستاره شبیه منظومه شمسی را تشکیل می دهند. به دلایل مذهبی از بحث درباب اینکه آیا این گردبادها از منظومه های مسکونی دیگر برمی خیزد، اجتناب می ورزد.

دکارت در نامه ای به پیر چانوت، بی طرفی خود را ابراز داشته است: «من اصلاً چیزی به نام شگفتی جلوه خدا در موجود زمینی ندیده ام . . . وگر چه من از این استنباط نمی نمایم که در ستارگان یا هر جایی موجودات هوشمند وجود دارند، همین طور هیچ سندی نیافته ام که آنها وجود ندارند . . .». همین ابراز دیدگاه هم کافی بود چون بعد از مرگ دکارت، کلیسا کتابهایش را ممنوع نمود.

چند سال پس از کپلر یعنی در سال 1638، نویسنده ای به نام فرانسیس گادوین(Godwin) اهل انگلیس در کتابی به نام مردی در ماه- In The Man in the Mooneنیز از سفر به ماه داستان می سازد. البته تا این زمان هنوز بشر بر این عقیده است که در فاصله بین کرات هوا وجود دارد. لذا گونزالز، شخصیت داستان با استفاده از ارابه ای که توسط چند پرنده به نام گانساس (Gansas= شبیه به نوعی غاز) پرواز می کرد، به ماه سفر می کند.

در سال 1640، جان ویلکینز تحت تاثیر داستان گادوین درباره امکان وجود حیات در ماه و سفر به آن کره قلم فرسایی می نماید. او در آثارش ابراز داشت که چرا بشر نباید یک روز وسیله ای برای سفر به ماه اختراع نماید. ویلکینز ماه پیمای مد نظرش را ارابه پرنده نامیده بود. وی این افکار را در جامعه پادشاهی لندن و در حضور افرادی مانند رابرت بویل و کریستوفر رن مطرح نموده و به بحث می نشست.

دی برگراک(1656، Bergerac) نیز دوباره گونزالز، مسافر ماه از شخصیت های داستان های گادوین را به صحنه می آورد. او حتی ایده های تازه ای در خصوص پیشران های هوایی و فضایی درباره راکت و رمجت(ramjet) را مطرح می نماید. دو سال بعد پیر بورل(1658، Borel) رساله جدیدی در حمایت از چندگانگی دنیاها نوشت. این رساله از اولین آثاری است که تاثیر قابل توجهی بر روی متفکرین چندگانه گرایی قرن هفدهم گذارد. بورل در بستر فلسفه لوکرتوس و دکارت کار می کرد.

 

در همین اوان درخصوص نحوه تفسیر مشاهدات تلسکوپیک از ماه بین دو گروه مشاجره در می گیرد. گروه اول به سردمداری هولیوس (Hevelius) نقشه ماه را به گونه ای ترسیم نمودند که حتی دریاها و نواحی مسکونی را نیز نشان می داد. اما گروه دوم به رهبری ریکویلی (Riccioli) در نقطه مقابل این تفکر بودند  تا جایی که ریکویلی بر روی نقشه ترسیمی خود از ماه نوشت: «هیچ انسانی بر روی سطح ماه زندگی نمی کند».

هویگنز(1629-1695، Huygens) فیزیکدان و اخترشناس هلندی ادله معتبری در رد امکان وجود حیات بر روی ماه ارائه می نماید. اما وی خود یکی از چندگانه گرایان است و حدسیات جدیدی در زمینه ی دنیاهای نجومی دیگر، ساکنین و تولیدات آنها زده است که در کتابی سه سال پس از مرگش به چاپ رسید. وی مشاهدات تلسکوپیک مربوط به سطح مشتری را به اشتباه ابر ناشی از بخارهای آب فرض نموده و شواهدی از وجود حیات دانست.

فیلسوف معروف انگلیسی، جان لاک (1632-1704،Locke) با هشدار به این که انسان اشرف مخلوقات نیست، در عصر روشنگری می گوید: « برای دانایی، توانایی و عظمت خداوند بهتر است فکر کنیم که ستاره های ثابت خورشید مانند دارای سیاره های پرجمعیت مشغول گردش به دورشان هستند تا این که فکر کنیم آنها فقط برای تفحص و کنجکاوی ما ساخته شده اند». 

چندگانه گرایی در حال غالب شدن است. برنارد دی فونتنل(1657-1757، de Fontenelle) از هجونویسانی است که با شوق و ذوق بر فلسفه اتمیسم دکارت صحه گذارده و از آن برای استدلال در رابطه با حضور حیات در هرجایی از منظومه شمسی حتی وجود سیارات مسکونی در اطراف سایر ستاره ها استفاده نمود. وی بزرگ ترین مدافع چندگانه گرایی در قرن هفدهم است، نه از جهت شهرت علمی بلکه به خاطر کارهای ادبیش.

ولتر وی را بزرگ ترین نابغه عصر لویی چهاردهم می نامد. او در نشر دانش میان عوام موفقیت قابل توجهی داشته است. دیوید دارلینگ معتقد است فونتیل به خوبی درک کرده بود که ادعاهای عجیب درباب حیات فرازمینی فروش خوبی دارد( جمیز کامرون نیز با فیلم آواتار (2009) این ادعا را ثابت نموده است).

 کتاب وی تحت عنوان مباحثی در باب چندگانگی دنیاها (1686)-Entretiens sur la pluralité des mondes  اثر مهم آن دوران بود که در خصوص چندگانه گرایی و کیهان شناسی جدید کوپرنیک صحبت می نماید.

فونتیل در کتاب مذکور، اندر باب زندگی ساکنین ذحل این گونه می گوید: « با بدبختی زندگی می کنند . . . ظاهراً خورشید برای ایشان ستاره کم فروغی است که روشنایی و گرمایش در چنان فاصله دوری نباید خیلی ضعیف باشد . . .»

این تفکر که بیشتر سیاره ها و ستاره های خارج از منظومه شمسی مسکونی هستند، توسط دانشمندانی مانند لاپلاس(1749-1827، Laplace) به صورت ضمنی پذیرفته شده بود. لاپلاس معتقد بود که ستارگان از سرد شدن تدریجی گازها شکل گرفته اند، سیاره ها گام بعدی در فرایند تکاملی ستارگانند و بسیاری از ستارگان سیستم منظومه ای دارند[در نتیجه ستارگان با سیستم منظومه ای لابد که مانند منظومه شمسی دارای یک زمین هم هستند]. ناپلئون بناپارات پس از خواندن کتاب مکانیک نجومی، از لاپلاس درباره فروگذاری از توجه به خدا پرسیده بود. لاپلاس پاسخ داده بود که: « جناب، من به چنان فرضیه هایی نیاز ندارم».

دانشمند و عارف سوئدی، سوئدنبرگ(1688-1772، Swedenborg) با دیدن مجموعه ای از رویاهای عجیب در سال های 1743-1745، مجاب می شود که با او تماس گرفته شده است و وجود دنیاهای مسکونی بی شماری را در عالم رویا برایش توضیح داده اند. سوئدنبرگ را باید تماس گرفته شده ای(Contactee) زودتر از موعد نامید. در اثری به نام آرکانای آسمانی از سفر دیداری به زهره صحبت نموده و می گوید که دارای دو نژاد است، یکی اشراف زاده و انسان صفت و دیگری ظالم و سبع، اما مریخیان شریف ترین ساکنان منظومه شمسی هستند.

ویلیام هرشل(1738-1822، Herschel) که کاشف اورانوس و قمرهایش و قمرهای ذحل است، نیز مسکونی بودن ماه برایش قطعی است و همانند اسحاق نیوتن معتقد است که درون خورشید نیز حیات هوشمند وجود دارد! از نظر این دو دمای درون خورشید سرد و معتدل است. هرشل می گوید: «به نظر می رسد خورشید چیزی بیشتر از یک سیاره برجسته، بزرگ و درخشان نباشد . . . همانند سایر دنیاهای منظومه شمسی است . . . ما را به سمتی سوق می دهد که فکر کنیم مسکونی است . . . با موجوداتی دارای اورگانیزم های تطبیق یافته با شرایط خاص چنان دنیایی.» در رصدهایی که از مریخ داشته است به این نتیجه رسید که نقاط روشن در قطب های مریخ قطعات یخ است، نقطه های تیره دریاست و نواحی زرد رنگ روشن هم دشت های بیابانی است. از نظر هرشل احتمالاً شرایط مریخیان باید از بسیاری جهات مشابه ما باشد.

سیاستمدارانی مانند جان آدامز(1735-1826،Adams) نیز مدافع چندگانه گرایی بودند. آدامز با هرشل انگلیسی در تماس بوده و می گوید: « اخترشناسان به ما خواهند گفت . . . نه تنها سیارات و اقمار منظومه شمسی، بلکه تمام دنیای در گردش به دور ستارگان ثابت مسکونی هستند . . . ». توماس جفرسون رئیس جمهور آمریکا بعد از آدامز نیز حامی چندگانه گرایی بود. در کتاب خانه شخصی وی کتاب های دی فونتیل و هویگنز مشاهده شده است.

لالاند(1732-1807، Lalande) یهود فرانسوی در سال  1792 بر آن است تا چندگانه گرایی را با مسیحیت آشتی دهد چون معتقد است که عظمت خداوندی با حضور حیات در سایر سیاره ها افزایش می یابد: «اگر اعمال او نشان دهنده قدرت اوست، آیا مخلوقی را توان ارائه ایده ای باعظمت تر و والاتر است؟ ما هزاران ستاره را با چشم غیر مسلح می بینیم، یک تلسکوپ معمولی تعداد بیشتر از این تعداد را در یک محدوده از آسمان نشان می دهد  . . . از پشت تلسکوپ انبوهی از دنیاهای جدید بی نهایت بزرگ تر دیده می شود». روح استدلال لالاند همان بحثی است که نهایتاً منجر به ارائه معادله فرانک دریک در دهه 1960 گردید. اما لالاند در نهایت منکر وجود خدا گشته و با بی اعتقادی دار فانی را وداع می گوید.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
خوش آمدید... هر کهکشان میلیارد ها ستاره و سیاره دارد و در جهان میلیارد ها میلیارد کهکشان وجود دارد. بنابراین امکان وجود حیات در کرات دیگر بسیار زیاد است. اینکه فکر کنید ما در این جهان تنهاییم احمقانه است پس بیایید بگوییم ما تنها نیستیم...